معنی ظرف شیشهای بزرگ
حل جدول
قرابه
ظرف شیشهای آزمایشگاه
بالن
ظرف شیشهای داروهای تزریقی
ویال
ظرف بزرگ مسی
دوستکامی
ظرف حلبی بزرگ
چلیک
ظرف سفالی بزرگ
تغار
ظرف مسی بزرگ
دوستکامی
تیله شیشهای
رخام
تیغک شیشهای
لامل
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
زهریه، سفینه، صحن، ظرف، هاویه، یستطیع
لغت نامه دهخدا
ظرف. [ظُ رُ] (ع ص، اِ) ج ِ ظریف.
فرهنگ عمید
وسیلهای مقعر و فرورفته که برای پختن و خوردن غذا و نگهداری برخی چیزها کاربرد دارد، مانند بشقاب، لیوان، قابلمه، و ماهیتابه،
* ظرف زمان: (ادبی) در دستور زبان، اسمی که دلالت بر زمان وقوع چیزی میکند، اسم زمان،
* ظرف مکان: (ادبی) در دستور زبان، اسمی که دلالت بر مکان وقوع و استقرار چیزی میکند، اسم مکان،
* ظرف لعابدار: ظرفی که آن را لعاب داده باشند،
معادل ابجد
2035